پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

◕‿◕ پارسا قصه هایی از لبخند خدا◕‿ ◕

اومدن مادر جون وخاله

       دوشنبه   1392/11/6       امروز صبح ساعت 4 صبح زنگ تلفن به صدا در اومد راستش اول خیلی ترسیدیم آخه قرار بود پدرجون ومادرجون فردا صبح راه بیوفتند و...      بعد از برداشتن گوشی تلفن  بابایی برگشت وگفت: خاله ست میگه ما نزدیک خونه شماییم هیچ تاکسی هم نیست .اول فکر کردیم فقط یه شوخیه برای اینکه مطمئن بشیم دوباره زنگ  زدم ولی درست بود.     همون لحظه پارسا تازه بیدار شده بود وقتی خبر اومدن آراد ومادرجون وخاله رو فهمید با خوشحالی می خندید ومرتب اومدنشونو تکرار می کرد. بعد هم به همراه بابایی دونبالشون رفت واونارو به خونه آوردند...
17 اسفند 1392

یلدا

      شنبه  1392/9/30           امشب  شب یلدایی که من و محمد و پارسا در کنار هم با هم سفره ای از خاطرات زمستان وقدیم پهن می کنیم و در کنار آن برای داشتن زمستانی سرد اما گرمدر کنار یکدیگر را آرزو می کنیم. سفره شب یلدا تشکیل شده از: دیوان حافظ که نشان از اصالت بوده وبه پاس فالی خوش در سفره قرار می دهند. هندوانه که نشان از گرمای تابستان وبه امید دوری از بیماری در این شب می خورند. آجیل که از سالم ترین تنقلات است. انار که نمادی از شادی وزایش است. البته در سفره ما شمع هندوانه که نمادی از روشنی کیک انار وباسلوق هندوانه که برای اولین بار درس...
19 دی 1392

نذری

      سه شنبه  1392/10/10      امروز سالگرد رحلت پیامبر اکرم (ص) وشهادت امام حسن مجتبی (ع) می باشد وما در این روز شله زرد درست می کنیم     ...
19 دی 1392

الفبای فارسی به خط پسر گل مامانی

      سه شنبه  1392/10/17      امروز گل پسر من بر روی تخته وایت بردش در حالیکه من حروف را می گفتم اون روی تخته اش می نوشت آ   ب  __  ن پ      اینم چندتایی از نقاشی های پیکاسو کوچولوی مامان از چهره ...
19 دی 1392

کریسمس مبارک

     چهار شنبه 1392/10/11      امروز کریسمس از این طریق به تمامی جهانیان تبریک می گم.     البته امسال ما چند روزی پیشواز این روز رفتیم وتنها دلیل شهادتهایی بود که در حوالی این روز بود ولی بازم مبارک.   ...
19 دی 1392